عطرِ نابِ ادبیات که در جانم می پیچد
عطرِ نابِ ادبیات که در جانم می پیچد
گشتی کوتاه در میان سطرها و جانها
I am too pure for you or anyone.»
Your body
hurts me, as the world hurts God.
من برای تو یا هر کس دیگر زیادی پاکم.
تنت به درد می آوَرَدَم
آن چه که جهان، خدا را.»
این پاراگراف از «سیلویا پلات» شاعر آمریکایی سالهاست دارد در ذهنم زنگ میزند و به خود مشغولم میدارد.
خیلی وقتها از درون خودم -جایی که تسلیم واقعیتهای ناگوار این دنیا نشده است- میپرسم چرا این بریده در من زنده مانده و به گفتگویی ابدی با من پرداخته است؟
و یا این دو بیت از حافظ:
«ز کوی میکده دوشش به دوش می بردند
امام شهر که سجاده می کشید به دوش
دلا! دلالت خیرت کنم به راه نجات
مکن به فسق مباهات و زهد هم مفروش!»
و نیز این ابیات که مضمونشان، بسامد بالایی در شعر حافظ دارد:
«فرشته عشق نداند که چیست ای ساقی
بخواه جام و شرابی به خاک آدم ریز!
پیاله بر کفنم بند! تا سحرگه حشر
به می ز دل ببرم هول روز رستاخیز.»
و این پرسش با جوابهایی که نه جامعاند و نه مانع، در کنار آن بریدههای شعری و نثری، همچنان در ذهنم زنگ میخورند.
گاهی به سطرهایی برخوردهام که خواستم آن را با «گوشهای شایسته» در میان بگذارم، چرا که همان گونه که آثار ادبی، از «پدیدآور» سرریز می شوند و او چارهای از نوشتن آنها ندارد، به همان صورت، خواندن و لذت بردن آزاد از ادبیات هم انسان را به شور وا میدارد:
«انگور و شراب
م ردی از تاکستان، با حالی نزار در گوش مارثِلا سخن می گفت.
قبل از مردن رازش را برای او فاش کرد:
برای او نجوا کرد: انگور از شراب درست شده.
مارثِلا پِرِث سیلبا آن را برایم تعریف کرد، و من فکر کردم: اگر انگور از شراب درست شده است، شاید ما هم کلماتی باشیم که آن چه هستیم را تعریف می کنند. ادواردو گاله آنو
«ادبیات واقعی» هر چیزی را به خود نمیپذیرد. ادبیات جدی، مادهای را به خود راه میدهد که سفارش ذات جاری زندگی انسان باشد و هر چیزی جز آن باشد را از خود دور میکند.
«ادبیات» آن زمان جدی میشود و انسان را میگیرد که انسان، تلقی درست و هنرمندانهای از او داشته باشد و او را نه چون «ابزار هر چه گویی» و «هرگونه گویی»، بلکه چون جان خود بپندارد، و گرنه چیزی جز ردیفی از کتابهای چاپ شده اما ناخوانده و بیتاثیر -که هر سال چاپ و فراموش می شوند- بر جای نخواهد ماند.
شعری کوتاه از «جمال جمعه» شاعر معاصر عراق در ذهنم برق میزند و بر آن چه گفتم تاکیدی هنری میورزد:
«کتاب ها را می خوانیم
یا می نویسند ما را؟»
حس میکنم نیاز دو جانبه بین انسان و ادبیات وجود دارد. همان سان که بشر برای واگویی «گفتار» یا «گفتمان» درون خود به هنرورزی در ادبیات نیاز دارد، ادبیات متعالی -که سفارش ذات جاری زندگی است- هم به انسان نابغه و سختکوش نیاز دارد تا با تلاش و عرقریزان روح او به جاودانگی برسد.
شعر کوتاه «وزغ ها» نوشته «ِِاریش ِفرید» مثال عالی و جاودانه نگاهی ژرف و انسانی در ادبیات است. نگاهی که همچون فیلم کوتاه در برابر چشمان خواننده ژرفبین به تصویر کشیده میشود:
«کودکان
برای سرگرمی
به وزغ ها سنگ پرتاب می کنند
اما وزغ ها
واقعا می میرند.»
در شعر واقعی، «آنچه باید گفته شود» با «ابزارهای سخنورزی» چنان در هم میآمیزند که نمی توان آنها را ساده از هم جدا کرد و ژرف ترین/انسانی ترین شعرها، ابزار را در خود حل میکنند؛ به گونهای که چیزی جز ساختاری زبانی-معنایی در برابر چشم و ذهن خواننده وجود نخواهد داشت:
«… قاصدک! هان، ولی… آخر … ای وای!
راستی آیا رفتی با باد؟
با توام، آی کجا رفتی؟ آی …!
راستی آیا جایی خبری هست هنوز؟
مانده خاکستر گرمی جایی؟
در اجاقی ـ طمع شعله نمی بندم ـ خُردک شرری هست هنوز؟
قاصدک!
ابرهای همه عالم شب و روز
در دلم می گریند.» مهدی اخوان ثالث
و نیز شعر «طرح» از شاملو
«شب
با گلوی خونین
خوانده است دیرگاه.
دریا
نشسته سرد.
یک شاخه
در سیاهی جنگل
به سوی نور فریاد می کشد.»
میخاییل باختین زبانشناس و تئوریسین ادبی قرن بیستم شوروی، شعر را حد اعلای زندگی کردن زبان میداند. پس زبان در حد اعلای خود، عالیترین موارد سخن گفتن را در خود پذیرش میکند و در حد اعلای زیبایی باز تولید میکند:
«نیست پروا تلخکامان را ز تلخیهای عشق
آب دریا در مذاق ماهی دریا خوش است.
خرقه تزویر از باد غرور آبستن است
حقپرستی در لباس اطلس دیبا خوش است.» صائب تبریزی
از این نویسنده بخوانید:
زیستار ادبی فکری نویسندگان نامی جهان
بهترین دارو برای انسان، «انسان» است
منتظر چیزی نباش! همین زندگی امروزتو بچسب
عالی بود. اقای بازیار لطفا رمانای خوب رو هم معرفی کنید.
درودتان باد
مطلب زیبایی بود استفاده کردیم
درود بر نويدِ عزيز
بسيار عالى
شاداب و سربلند باشي دوست خوبم
اقای بازیار لطفا اشعار معاصر ایران رو هم نقد کنید.
خیلی دوس دارم شعر معاصرو درست بشناسم.
عالی بوووووددد👏
استادبازیار متنتون بی نظیربود. ب امیدموفقیت های روزافزون😍🌹