غبار فراموشی بر کوزههای لارستان
غبار فراموشی بر کوزههای لارستان
روزگار آخرین کوزهگران شهر لار چگونه است؟
به گزارش زینب دلام از آفتاب لارستان، صبح روز یکشنبه ۱۴ دی ماه، اتاق اصناف لارستان ایستگاه نخست جمعی از مسئولانی بود که آمده بودند چارهای برای حل مشکل کوزهگران لاری بیندیشند؛ «عبدالرسول قدسی» رئیس اتاق اصناف لارستان با رویی گشاده و سرشار از انرژی با ظرفی از حلوا مسقطی به پیشواز میآید.
نزدیک ساعت ۹/۵ صبح است که همگی به سمت «محله پیرغیب» که به محله کوزهگران نیز معروف است حرکت میکنند. «محمدابراهیم کیان» سرپرست اداره میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری لارستان که خود این برنامه را پایهریزی کرده مسئولان را به سمت محله کوزهگران هدایت میکند.
«مجتبی طاهریلاری»، رئیس اداره پست لارستان، «حجت ایزدمهر»، رئیس مرکز آموزش فنی و حرفهای لارستان، «علیمحمد ابراهیمیزاده»، رئیس اداره صنعت، معدن و تجارت لارستان، «عبدالرسول قدسی» رئیس اتاق اصناف لارستان، آقایان تقوی و ربانی از شرکت نفت لارستان، آقای مدرسی کارشناس مرکز فنی و حرفهای لارستان، آقای فرزانه کارشناس اداره صمت لارستان، آقای نظری و خانمها پرتو و باقریه از فرمانداری ویژه لارستان و «ریحانه رحیمینژاد» کارشناس ارشد صنایع دستی از جمله افرادی بودند که سرپرست اداره میراث فرهنگی لارستان را در این بازدید همراهی میکردند.
محله پیرغیب و کوچه جهاد سازندگی قدیم (باغ معتمد)، جایگاه سفالگرانی است که بدون هیچ تابلویی در خانههای خود مشغول به کوزهگری هستند؛ کوزهگری «حاجیرجب معتقدحقیقی» نخستین کارگاهی است که مسئولان از آن بازدید میکنند، حاجی رجبِ ۸۳ ساله که بسیار باانرژی و خوشبرخورد است به همراه پسرش در این کارگاه کار میکند، مشکل اصلیشان تامین گازوئیل است. بهدلیل قدیمی بودن کوره مجبورند از گازوئیل استفاده کنند؛ کارشناسان شرکت نفت از وی میخواهند که فقط با گاز کار کند، اما به دلیل پرهزینه بودن تعویض کوره این امکان وجود ندارد.
حاجی رجب تعریف میکند که ۱۳ ساله بوده که کار کوزهگری را شروع کرده و از ۹ پسرش فقط یکی از آنها راهش را ادامه داده و در کنارش کار میکند.
پسر حاجی رجب میگوید: مشکل اصلی ما تامین گازوئیل است، زمانی که به ما گاز دادند گفتند گازوئیل قطع میشود و ما فقط به ۵۰۰ لیتر گازوئیل نیاز داریم.
سرپرست میراث فرهنگی لارستان با تایید صحبتهای حاجی رجب و پسرش میگوید: اگر از این کوزهگران حمایت نکنیم از کار میافتند، فقط چهار کارگاه کوزهگری از گازوئیل استفاده میکنند، در حال حاضر، چیزی که اهمیت دارد بقا و حیات آنهاست و اگر در این مورد حمایتی صورت نگیرد نسلشان از بین میرود.
کیان اضافه میکند: ما چندین دوره کلاس سفالگری بهصورت رایگان در اداره میراث فرهنگی برگزار کردیم، اما متاسفانه تعداد متقاضیان به تدریج کاهش پیدا کرد؛ اگر بتوانیم چند کارآموز تعریف کنیم که دوره سفالگری را بگذرانند و چند ماه در کنار این کوزهگران کار کنند و مهارت بیاموزند، میتوانیم با نوآوری به ادامه حیات این صنف کمک کنیم.
رئیس اداره صمت لارستان نیز با تاکید بر اینکه شهرداری در این زمینه میتواند کمکهای بسیار خوبی کند اظهار میکند: اگر به عنوان نمونه در فلکه فرمانداری از طرف شهرداری دکهای به کوزهگران بدهند یا کوزههایشان را در یک پیکان بار بگذارند و در کنار فلکه و جاهای دیگر شهر بفروشند میتوانیم به نوعی از آنها حمایت کنیم؛ همچنین میشود جلوی کامیونهایی که کوزه و ظروف سفالی از شهرهای دیگر میآورند را گرفت تا کمکی به کوزهگران شهر شود.
ابراهیمیزاده تاکید میکند: ما باید از خودمان شروع کنیم، برای این حرفه بازاریابی کنیم و این صنعت را رقابت پذیر کنیم، کوزهگران برای فروش بهتر باید به سمت لعابکاری بروند.
وی با اشاره به فرهنگسازی در این زمینه میگوید: میتوانیم در ورودی ادارات و پارکها حداقل بهصورت نمادین یک کوزه بگذاریم یا از کوزه و ظروف سفالی به عنوان هدیه در مراسم و مناسبتهای مختلف استفاده کنیم.
در ادامه، از کوزهگری «رضا اسماعیلزاده»، «کاظم فخاری»، «احمد فرد»، «علی آگاه»، «محمدجواد معتقد حقیقی» و «عبدالنبی صنعتی» نیز بازدید به عمل آمد؛ در این بازدیدها تلاش شد برق کارگاههایی که به صورت تجاری بودند به صنعتی تغییر یابند، یک کد پستی جداگانه برای هر کارگاه تعریف شود، مشکل گازوئیل برخی از کارگاههایی که با کورههای قدیمی کار میکنند حل شود، برنامهای برای بحث تبلیغات و اطلاعرسانی این صنف در نظر گرفته شود و پیشنهاد شد که خیابانی به نام «خیابان کوزهگران» نامگذاری و اِلِمانی از کوزه در آن نصب شود.
واقعا متاسفیم که با وجود این همه نیروی مستعد و خلاق چنین مسولانی داریم که حرفهایشان مرغ پخته را به خنده وا می دارد.به جای عمل به وظایف توپ را به زمین دیگران انداختن و پیشنهادات خنده دار.
اگر به عنوان نمونه در فلکه فرمانداری از طرف شهرداری دکهای به کوزهگران بدهند یا کوزههایشان را در یک پیکان بار بگذارند و در کنار فلکه و جاهای دیگر شهر بفروشند میتوانیم به نوعی از آنها حمایت کنیم؛ همچنین میشود جلوی کامیونهایی که کوزه و ظروف سفالی از شهرهای دیگر میآورند را گرفت تا کمکی به کوزهگران شهر شود.
ابراهیمیزاده تاکید میکند: ما باید از خودمان شروع کنیم، برای این حرفه بازاریابی کنیم و این صنعت را رقابت پذیر کنیم، کوزهگران برای فروش بهتر باید به سمت لعابکاری بروند.
وی با اشاره به فرهنگسازی در این زمینه میگوید: میتوانیم در ورودی ادارات و پارکها حداقل بهصورت نمادین یک کوزه بگذاریم یا از کوزه و ظروف سفالی به عنوان هدیه در مراسم و مناسبتهای مختلف استفاده کنیم.
سلام و سپاس از گزارش شما که مرا بیاد شاعر و ریاضیدان خیام انداخت
در کارگه کوزهگری رفتم دوش
دیدم دو هزار کوزه گویا و خموش
ناگاه یکی کوزه برآورد خروش
کو کوزهگر و کوزهخر و کوزه فروش
کوزه گران و نامیدن خیابانی به این نام کاری پسندیده است و ایجاد کارگاه های آموزش کوزه گری و سفال هم در راستای ترویج این هنر نیز میتواند موثر باشد در بحث مارکتینگ و برندینگ هم دوستانی که یدی در این کار دارند بد نیست به این گروه سنتی با روش مدرن دیجیتال کمک کنند
تا جایی که اطلاع دارم هنرمند خوب شهرمان اقای حمید دلبخش هم در این وادی با هنر عکاسی و موشن گرافی و تاریخ نگاری پای در این عرصه گذاشته اما کم است امیدوارم مصرع اخر شعر فوق که دو جزو از سه قسمت ان (کوزه گر و کوزه فروش) مهیاست با یافتن بازار و کوزه خریدن
تکمیل کنیم وبه صدای ان یک کوزه گویا کو کو کن توجه بیشتری کنیم
مسئول لان با حمایت از کوزه گران می توانند به کار آنها دوام بخشند