كدام «حق»، كدام «ناس»؟
نقدي بر کتاب «حق الناس» نوشته محسن کدیور
كدام «حق»، كدام «ناس»؟
دانيال افتخاري: هنگامی که از «حق الناس» نام برده میشود، ذهنها (بهویژه در جامعهی ما) به سوی مسائل مالی و اقتصادی، یا در برخی حالات به مشکلات اجتماعی و خانوادگی از جمله حقوق پدر و مادر، همسایگان، معلمان و… معطوف میشود. هرچند همهی اینها حق الناس یا حق مردم هستند اما دایرهی این مفهوم بسی فراختر و دقیقتر است.
«محسن کدیور» در یکی از آخرین کتابهای خویش که روانهی بازار نشر کرده، این نکتهی ساده اما جالب را بیان میکند که: ”هر مسلمانی، بلکه هر ایرانی با عباراتی از این قبیل آشناست: حق الناس بر حق الله مقدم است؛… یا توبهی آنکه حق الناس بر گردن دارد مقبول نمیافتد…“ و این مأنوس بودن با برخی مفاهیم، گاهی جامعه را از شناخت دقیق آنها دور میکند! نویسنده البته در آغاز به برخی مصادیق حق مردم که در کتابهای فقهی قدیمی آمده و برای بسیاری از مسلمانان آشناست، اشاره میکند؛ اما در ادامه تأکید میکند که امروزه در دنیای جدید دایرهی حق الناس بسیار گستردهتر شده است.
پیش از ورود به نقد و بررسی کوتاه کتاب «حق الناس» اثر محسن کدیور و انتشارات کویر، لازمهی این نوشتار را دوری از هر گونه پیشداوری نسبت به پیشینه و حال کنونیِ نویسندهی آن میدانم؛ و مخاطبان باید این مسأله را در نظر داشته باشند که بیان جملات و آراي دکتر کدیور هرگز به معنای تأیید آنها نیست. از سوی دیگر خوب است این دستور حکیمانهی دینمان را باز هم مرور کنیم که: سخن نیکو را از هر انسانی حتی کافر بشنوید!…
این کتاب که در بر دارندهی یادداشتهای نویسنده طی سالهای ۱۳۷۷ تا ۸۵ است، ۵ بخش دارد و در هر بخش چند یادداشت آمده که برخی از آنها، متن نوشتاریِ سخنرانیهایی از محسن کدیور در داخل کشور است. البته او چند سالی است به دلیل فشارهای حکومت و اتهامهایی که به وی زده شده، در خارج از ایران به سر میبرد. کدیور در این کتاب، به بحث پیرامون نسبت اسلام و حقوق بشر میپردازد و از همان صفحات نخست مفاهیم اصلی را در اندیشهی خویش روشن میسازد. نویسنده ضمن انتقاد از رویکرد سنتی و تاریخی به اسلام، از قرائت لاییکها که از هر چیزی بوی ایمان و دین میدهد میگریزند، دوری میجوید؛ وی آنگاه به شرح این مسأله میپردازد که تنها قرائت روشنفکرانه و غایتگرایانه از دین میتواند با «حقوق بشر» سازگار باشد.
آنچه دکتر کدیور در این کتاب و بسیاری دیگر از نوشتههای خود از آن به حقوق بشر یاد میکند، بهطور مشخص اشاره به اعلامیهی جهانی حقوق بشر است که از اواسط قرن ۲۰ میلادی در جهان جاری و ساری شده است. البته همانطور که نویسندهی کتاب تأکید نموده، این اعلامیه و سند جهانی برونداد تلاشها و اندیشههای بشر معاصر است و بسیاری از دغدغههای انسانهای عصر جدید را در خود گنجانده است. اما نکتهای که از نظر دکتر کدیور دور مانده، این است که در تصویب این پیماننامهی مهم، همهی ادیان و اندیشههای موجود در جهان، بهویژه اسلام با گستردگی پیام و جغرافیای معنوی خود، حضور نداشتهاند، یا حداقل حضورشان اثرگذار و چشمگیر نبوده است. این سخن از سر تعصب و تنگنظری نیست، اما نمیتوان چشم خود را بر نقش کلیدی چند کشور ویژه (همچون فرانسه، امریکا و انگلیس) در اعلامیهی حقوق بشر و برخی دیگر از پیمانهای بینالمللی بست. البته شکی نیست که انسانهای فرهیخته و اندیشمند زیادی در مغرب زمین از گذشتههای نه چندان دور در شکلگیری اندیشهها و گفتمانهای مدرن، همچون مردمسالاری، آزادی (در جلوههای گوناگون خود)، حقوق زنان و کودکان، اقتصاد باز و… نقش داشتهاند؛ اما به دلیل رویکرد دینزدایی و کنار زدن نقش دین در بسیاری از تصمیمگیریهای، اعتماد کردن به این سندهای حقوقی خالی از اشکال نیست.
این استاد پیشین دانشگاه، البته با تسلط بر فقه و کلام اسلامی و بهرهگیری ویژه از آیات قرآن، یادداشتهای این کتاب را با دقت و موشکافی بیان کرده و نقد و بررسی آن نیازمند آشنایی کافی با آیات و روایات و احکام گستردهی اسلام است. اما برخی نکات آن را میتوان مورد بحث قرار داد. دکتر کدیور در بخشی از کتاب، برخی از احکام و حدود را، که در قرآن به آنها اشاره شده است، مخالف حقوق بشر و خشن توصیف میکنند. البته بسیاری از فقیهان نواندیش (در گذشته و نیز سالهای اخیر) در مورد کیفیت اجرای حدود و تعزیرات، نکات ویژهای بیان کردهاند که میتواند به فهم بهتر مسائل کمک کند؛ اما به عقیدهی صاحب این قلم (با دانش اندک خویش) نمیتوان به راحتی چنین حکمی صادر کرد که فلان بخش از احکام و دستورات دین مربوط به قرنهای نخست ظهور اسلام و زمان زندگی پیامبر و امامان (ع) میشود و اکنون از اعتبار افتاده است!
در این مسأله با نویسندهی کتاب همراهی باید کرد که در طول تاریخ نزدیک به ۱۴۰۰ سالهی اسلام و بهویژه تشیع، پیرایههای بسیاری بر دین خاتم نشسته که برخی فقیهان و حاکمان قشرینگر در آن نقش داشتهاند. به نوشتهی دکتر کدیور بخش فقه و شریعت در دین، در طول دوران فربه شده و برداشتهای سنتی از آن، سبب ناکارآمدی اسلام در برخی حوزههای مدرن شده است. اما در اینجا نکتهای که به نظر بنده میرسد لزوم توجه به آیهای از قرآن است که میفرماید: ”…هر تر و خشکی در این کتاب روشنگر آمده است.“ (آیهی ۵۹ سورهی انعام)
به عقیدهی من، نمیتوان دین را که منشأی الهی دارد، با اصول و مفاهیمی محک زد که ریشهی آنها گفتمانهایی کاملاً بیگانه با دین هستند. البته نویسنده در چند جا تأکید کرده است که مقصودش، نه گوهر دین پیامبر (ص) بلکه قرائت سنتی و تنگنظرانه از اسلام بوده است. اما این را باید دانست که اولاً تفکیک این دو از یکدیگر بسیار سخت است؛ و از سوی دیگر، بهترین مفسر و روشنگر دین و احکام آن، معصومانی هستند که دور از خطا و گناه بودهاند. از این رو انتخاب منابع مناسب و صحیح برای نقد احکام دین ضروری است.
کتاب حق الناس در مجموع به خوبی میتواند این دو مسأله را از ذهن جامعه پاک کند که: دایرهی حقوق مردم بسیار گستردهتر از موارد آشنایی همچون حق خیار، حق قصاص، مالکیت، حضانت و… است و میتواند از مسائل مربوط به نگاهداری محیط زیست، تا حق تعیین سرنوشت سیاسی و اجتماعی را در بر گیرد؛ و از سویی همه بدانند که نقد برخی گزارههای دینی به معنای نفی پیام و گوهر اسلام نیست.
نکتهی پایانی اینکه اگر بدون پیشداوری و به دور از تعصب، و با علم کافی به سراغ آیات و روایات برویم، گوهرهایی خواهیم یافت که به زیبایی نشان خواهد داد دین پیامبر رحمت (ص) برای تمام عصرها و نسلها پاسخی مناسب و بهجا دارد. به نوشتهی محسن کدیور شاید نتوان پاسخ سؤالات فیزیک و زیست و ریاضی را از دین دریافت کرد، اما قطعاً بسیاری از دانشها از جمله اقتصاد، جامعهشناسی، روانشناسی و فلسفه میتوانند از اسلام بهرهها ببرند و توشهها برگیرند؛ به شرط آنکه اندیشمندانی آگاه و روشنفکر، با شناختی وسیع به سراغ این سرچشمهی معنویت بروند. اما همین دین و بزرگان آن نه تنها دستاوردهای عقل جمعی بشر را نفی نمیکنند بلکه آنها را مایهی رشد و پیشرفت جامعه میدانند.
نقد منصفانه و بدون پيش داوري بود. اينكه بدون حواشي سياسي اطراف اين شخصيت به نظر و كتاب ايشان توجه كرده ايد و همچون فرومايگان انديشه، وي را به دليل موضع گيري هاي سياسي اش يكسره كج انديش تلقي نكرده ايد قابل تحسين است و نشان از استقلال فكري نويسنده دارد.